: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، نشر صریر
، ۱۳۹۷.
۱۸۴ ص.
؛ ۱۴/۵×۲۱/۵ سم.
در بخشی از کتاب من یک ارتشیام میخوانیم:حتّی یک گلوله هم در خشابهایمان باقی نمانده بود. هر چه تیر در تفنگهایمان داشتیم همه را به سمت دشمن بعثی شلیک کرده بودیم و تنها سلاحمان سر نیزه بود که با آن هم در مقابل دشمن تا دندان مسلّح نمیشد، کاری کرد. تقدیر چنین رقم خورده بود که میبایست راه اسارت را در پیش گیریم. دستهای ظاهریمان بالا رفت اما از درون هنوز به نبرد با دشمن مشغول بودیم.وقتی محاصرهی دشمن با خلع سلاحمان پایان یافت، زهر چشم گرفتنها آغاز شد. ژنرال چاق عراقی که سر کرده بعثیها بود در همان دم رسیدن کلتش را بیرون کشیده و دو نفر از سربازان زخمی دسته را در مقابل چشمانمان شهید کرد. بهانهاش هم این بود که آنها قصد فرار داشتهاند و به واسطهی مترجمش که فارسی را جسته و گریخته صحبت میکرد با لحنی توهینآمیز به ما فهماند: اگه کس دیگهای هم بخواد فرار کنه مجبور میشم یک گلوله هم حرام اون بکنم.
داستانهای کوتاه فارسی
Short stories, Persian
جنگ ایران و عراق، ۱۳۵۹-۱۳۶۷
Iran-Iraq War, 1980-1988
-- داستان
-- Fiction
-- قرن ۱۴
-- 20th century
a01
a01
a02
a02
دفاع مقدس
PIR
۸۳۵۸
/
ک
۴
م
۸
کریمی
، رحیم
، ۱۳۵۴ -
بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس
بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس
. اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان آذربایجان غربی