"از وقتی رفتیم مشهد زیارت آقا یه حال غریبی دارم. میخوای بری؟ آره؟ ـ نمیدونم تا کی باید این روزای زجر آور رو تحمل کنم و تو رو عذاب بدم. *** هوای دمکردۀ اتوبوس، مجبورش کرد سر از پنجره بیرون بیاورد و نفس تازه کند. زن دستش را روی شانۀ مرد گذاشت و ادامه داد: ـ بعد از زیارت حضرت معصومه، بریم جمکران. بعد از مدتها دوباره نگاه مرد به گنبد حرم حضرت معصومه افتاد. در یک دست، عصا داشت و با دست دیگر، به مردش تکیه داده بود. بعد از زیارت حضرت معصومه3 راهی جمکران شدند. حیاط مسجد لبریز از جمعیتی بود که به میهمانی آقا آمده بودند. دست روی پایش گذاشت و از شدت درد به گریه افتاد. مرد با دیدن این صحنه پیشانی بر زمین گذاشت. آنها آمده بودند به چشم خود ببینند صاحب خانه چه لطف بزرگی در حق مهمان خویش کرده؛ مهمانی که امید به زنده ماندن نداشت."
فرهنگ کوثر
شماره ۷۴ (۳ صفحه - از ۱۲۲ تا ۱۲۴)
تابستان ۱۳۸۷
معصومه(س) بنت موسیکاظم
Masumah bint Musa al-Kazim
(ع)
، ۱۷۳؟ - ۲۰۱؟ق.
-- زیارت
-- pilgrims and pilgrimages
a01
a01
ba
آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه (س)
فرهنگ کوثر (مجله)
زیارت
Pilgrims and pilgrimages.
a06
a06
زن ، مرد ، زن تند تند نفس ، نگاه ، مسجد ، زیارت حضرت معصومه ، مسجد مقدس جمکران ، درد ، زیارت آقا یه ، حس غریب